loading...
شهر تاریکی
assassin بازدید : 2 جمعه 06 دی 1392 نظرات (0)

نفرین پسر گریان

 

داستان «نفرین پسر گریان» در یك روز آفتابی در سال 1985 آغاز شد. در آن روز نشریه انگلیسی زبان «The Sun» در صفحه 13، از نسخه روز چهارم سپتامبر خود مقاله ای با این عنوان به چاپ رساند: «نفرین سوزان پسر گریان» در این مقاله نوشته شده بود كه چگونه دو نفر «ران» و «میهال» كه در «روترهام» شهری معدنی در «یوركشایر جنوبی» انگلیس زندگی میكردند، تصویر نقاشی شده پسركی كه خیره به انسان نگاه میكند و قطرات اشك از گونه هایش سرازیر هستند را در آتش سوزی منزلشان مقصر میدانند. این آتش سوزی از یك تابه ارزان قیمت در آشپزخانه آغاز شد و به سرعت تمام خانه آنها را فرا گرفت. اما هر چند كه تمام اتاق های طبقه اول در آتش سوختند و سیاه شدند، ولی تابلوی نقاشی پسرك گریان، سالم و دست نخورده باقی ماند و از آتش، جان سالم به در برد. وقتی تمام دیوارهای خانه سوخته و نیم هسوخته بودند و دود از آنها بر میخاست، تابلو همچنان به دیوار آویخته بود و به كسانی كه درصدد خاموش كردن آتش بودند، مینگریست. آنچه مسلم است داستان آتش سوزی توسط یك «تابه سوزان» معمولا دو ستون از یك روزنامه را اشغال میكنند، ولی چیزی كه توجه مردم را جلب كرد اظهارات آتش نشانی بود كه گفته بود بارها در ماموریت های كاری دیده است كه تمام خانه ا ی سوخته ولی نسخه های مختلف تابلوی پسر گریان، سالم و دست نخورده باقی مانده اند.

 


داستان این نقاشی 
 در دهه 1990 آتشسوزی های «پسر گریان» به كشورهای دیگر هم سرایت كرد و داستان هایی از آن بر سر زبانها افتاد و تحقیقات بر روی این تابلو آغاز شد. یكی از كسانی كه پژوهشی گسترده بر روی آن كرد «جورج مولاری» یك دبیر بازنشسته بود كه دریافت این نقاشی اثر نقاشی اسپانیایی به نام «فرانشات سویل» است. یك روز در سال 1969 «سویل» به دنبال سوژه ای جالب برای نقاشی در خیابانهای مادرید، پرسه میزد كه چشمش به پسربچه ای ولگرد افتاد. پسرك اصلا حرف نمیزد و نگاهی پر از اندوه داشت. سویل تصویر او را كشید و یك كشیش كاتولیك او را شناخت و گفت: نام پسرك «دون بونیلو» است كه بعد از اینكه شاهد مرگ والدینش در یك آتش سوزی بوده از خانه فرار كرده است.
كشیش میگفت: تاكنون، هیچكس سرپرستی پسرك را برعهده نگرفته، زیرا همه معتقدند هر كجا او میرود، آتشسوزی به پا می شود. به همین خاطر مردم نام «شیطان» را بر او گذاشته اند. به هر حال نقاش به نصیحت كشیش گوش نكرد و نسخه های مختلفی از تصویر پسرك كشید و فروخت. اما یك روز استودیوی او آتش گرفت و زندگی او نابود شد، او پسرك را مقصر دانست... پسرك از آنجا فرار كرد و دیگر كسی او را ندید. در سال 1976 یك اتومبیل در جاده آتش گرفت و راننده آن كاملا سوخت. راننده قابل شناسایی نبود ولی قسمتی از گواهینامه رانندگی او سالم مانده بود كه نشان میداد نام او «دون بونیلو» 19 ساله است در واقع همان پسر كوچولوی و خیابانی...
«نفرین پسر گریان» هنوز هم ادامه دارد به طوری كه یكی از همین آتشسوزی های مشابه در سال 2002 در یك رستوران بین جاده ای در انگلیس رخ داد و همه چیز به جز تابلوی «پسرك گریان» سوخت. آیا این نفرین واقعا وجود دارد؟ آیا اصولا نفرینها واقعی هستند یا همه آنها افسانه هایی میباشند كه با تلقین بر روی زندگی انسانها تاثیر میگذارند؟ اگر این طور است چگونه ممكن است چندین آتشسوزی شدید روی دهد و در همه آنها تنها یك تابلوی نقاشی آن هم با یك سوژه، آویخته بر دیوارهای سوخته باقی بماند؟ این هم یكی از معماهای این دنیاست كه بسیاری از كارشناسان در حال بررسی و كشف راز آن هستند.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 55